سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستِ انسان، نشانه عقل اوست . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :18
بازدید دیروز :2
کل بازدید :31417
تعداد کل یاداشته ها : 53
103/9/28
8:51 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
منتظر[48]
آن کس که تورا شناخت جان را چه کند ؟ فرزند و عیال و خانمان را چه کند ؟ دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی .. دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟؟؟؟

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

بزرگی میگفت : برای رسیدن به کبریا باید نه کبر داشت  و نه ریا 

اکنون شعر زیبای ((دلت را خالی از کبر و ریا کن)) را تقدیم حضور علاقه مندان میکنم: 

 

دلت را خالی از کبر و ریا کن

سپس آن را حریم کبریا کن

زتاریکی برآو نور بنگر

به شیطان پشت نه رو بر خدا کن

اگر فیض وصال دوست خواهی

حساب خویش از دشمن جدا کن

خدا هر شب تو را می خواند ای دوست

تو هم یک شب خدایت را صدا کن

گنه در ملک او در محضر او

چه بی شرمی چه بی شرمی حیا کن

عطا دیدی خطا کردی همه عمر

بیا یک چند هم ترک خطا کن

گنه کردی وادعونی شنیدی

بیا یکشب بخوان او را دعا کن

خدا آغوش بگشوده بسویت

باو بگریز و شیطان را رها کن

دل بیمار خود را تا نکشتی

بیاور با طبیبش آشنا کن

بدرمانگاه ثارالله بازآ

تمام دردهایت را دوا کن

خدایی شو درون را پاک گردان

حسینی شو دلت را کربلا کن

حیات جاودان این است «میثم»

بپای دوست جان خود فدا کن

 


  
  

زمزمه شهید جلال افشارباامام زمان (عج) 

 

 

بیابیاکه سوختم,زهجر روی ماه تو

 

 

                                    بهشت رافروختم به نیمی از نگاه تو

  

 

اگر که باور تونیست ؛بیا که روبرو کنم

 

 

                                     بدان امید زنده ام که باشم از سپاه تو


  
  

آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد


شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
 

 

آقا بیا تا با ظهور چشم‌هایت


این چشم‌های ما کمی تقوا بگیرد


آقا بیا تا این شکسته کشتی ما


آرام راه ساحل دریا بگیرد


آقا بیا تا کی دو چشم انتظارم


شب‌های جمعه تا سحر احیا بگیرد


پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت


تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد


آقا خلاصه یک نفر باید بیاید


تا انتقام سیلی زهرا را بگیرد

 

 


91/12/29::: 2:18 ع
نظر()
  
  

 

روز های پایان سال را سپری می کنیم ؛ بسیاری از مردم مانند هر سال برای نوروز آماده می شوند ... صدا و سیما هم آماده می شود ، کم کم دارد برنامه های طنز تعطیلات را تبلیغ می کند ...

اما شاید نمی دانند که نوروز امسال با نوروز های دیگر تفاوت دارد ؛ و شاید می دانند ... ولی اصلا برایشان مهم نیست ...

« فاطمیه ؛ شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) »

آری ؛ تفاوت این نوروز با دیگر نوروز ها همین است ؛ این نوروز مصادف است با یکی از بزرگ ترین مصیبت هایی که تاریخ به خود دیده است ، یعنی شهادت حضرت فاطمه ی زهراء (سلام الله علیها) .

شاید کمتر شیعه ای باشد که از مقام معنوی حضرت صدیقه طاهره (س) بی خبر باشد ؛ اما اشاره به پرتویی از آن خالی از لطف نیست و چون این کار از امثال ما برنمی آید ، به سخنان گوهربار رسول الله (ص) و ائمه (ع) رجوع می کنیم :

1.

قال رسول الله (ص) : فاطمة بضعة منی فمن أغضبها أغضبنی

پیامبر (ص) : فاطمه (س) پاره تن من است ، هرکس او را بیازارد ، مرا آزرده است

بحار/29/236 ؛ صحیح بخاری/4/210و219

2.

قال رسول الله (ص) لفاطمة إن الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک

پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) فرمودند : خداوند به غضب تو غضبناک و به رضای تو راضی می شود

کشف الیقین علامه حلی/351 ؛ مستدرک حاکم/3/154 ؛ کنزالعمال/13/674

توضیح : پیامبر (ص) در این حدیث شریف می خواهند به فنای اراده ی حضرت فاطمه (س) در اراده خداوند متعال اشاره کنند ، وگرنه منظور این نیست که اول حضرت فاطمه بر چیزی غضب می کنند ، بعد خدا بر آن غضبناک می شود ...

3.

قال الصادق (ع) : إنما سمیت فاطمة لأن الخلق فطموا عن معرفتها

امام صادق (ع) : حضرت فاطمه (س) به این دلیل فاطمه نامیده شد که مردم از شناخت او عاجزند .

بحار/43/65 ؛ تفسیر فرات کوفی/581

4.

قال رسول الله (ص) : فاطمة سیدة نساء اهل الجنة

پیامبر (ص) : فاطمه (س) سیده زنان اهل بهشت است .

صحیح بخاری/کتاب الفضائل/باب مناقب فاطمة(س)

به علت اختصار به همین مقدار بسنده می کنیم .

« اشاره ای به ماجرای شهادت حضرت فاطمه (س) »

پس از شهادت پیامبر (ص) خلافت غصب شد ؛ اکثر مردم -یا برای رسیدن به مقام های دنیایی و یا به زور و ترس از حکومت- با ابوبکر بیعت کردند ؛ بجز عده ی کمی که عبارت بودند از : حضرت علی (ع) ، حضرت فاطمه (س) ، حسنین (ع) و عده ای از یارانشان .

تصمیم حکومت غاصب بر این شد که به زور آنها را وادار به بیعت کند ؛ برای همین عده ای (عمر بن خطاب ، قنفذ و ...) با هیزم به در خانه حضرت علی (ع) آمدند ؛ در آن موقع حضرت علی (ع) با یارانشان در خانه بودند و به همین علت حضرت فاطمه (س) درون خانه نبودند بلکه در حیاط و نزدیک در بودند . حضرت فاطمه (س) با مشاهده عمر بن خطاب و یارانش درب خانه را بستند ؛ اما متاسفانه آنها حرمت شکنی کرده و خانه را به آتش کشیده و درب را شکستند و به زور داخل شدند ؛ حضرت فاطمه (س) بشدت مجروح شدند و محسن (ع) سقط شد (و حضرت (س) پس از گذشت حداکثر 95 روز با تحمل مصائب و درد های فراوان به شهادت رسیدند) ؛ عده ی زیادی با شمشیرهایشان بر حضرت علی (ع) هجوم آوردند و در گردن حضرت (ع) طناب انداخته و ایشان را برای بیعت به مسجد بردند ...

در مورد تاریخ شهادت حضرت فاطمه (س) دو نقل معتبر است : 75 روز پس از شهادت پیامبر (ص) یا 95 روز پس از آن.

« نکاتی در مورد مصادف شدن نوروز و فاطمیه »

1.

مصیبت شهادت حضرت فاطمه (س) برای اهل بیت (ع) بسیار سنگین بوده و هست .

امام علی (ع) هنگام دفن حضرت فاطمه (س) خطاب به پیامبر (ص) فرمودند : «وأما حزنی فسرمد و أما لیلی فمسهّد» پس از این اندوهم ابدی است و شبم ، با بیداری خواهد گذشت .

نهج البلاغه/خطبه202 ؛ کافی/1/459 ؛ امالی طوسی/109 ؛ بحار/43/193و211 ؛ امالی مفید/282

توجه کنید که اغراق در کلام امام راه ندارد ؛ پس معلوم می شود حضرت بعد از این قضیه هیچ شبی نخوابیده است .

اما علت چیست ؟ علت گفتنی نیست ! «ستنبئک ابنتک بتظافر أمتک علی هضمها» به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امتت در ستم کردن به وی اجتماع کرده بودند

نهج البلاغه/خطبه202 ؛ کافی/1/459 ؛ امالی طوسی/109 ؛ بحار/43/193و211 ؛ امالی مفید/282

2.

امام صادق (ع) می فرمایند : خداوند شیعیان ما را رحمت کند ... در ایام حزن و اندوه ما اندوهگین اند و در ایام شادی ما مسرور اند .

همچنین فرمودند : ناراحتی ما آنان را اندوهگین ساخته و شادمانی ما آنان را شادمان می سازد .

امالی طوسی/229

3.

در ایام نوروز امسال ، امام زمان (عج) در عزای مادر بزرگوارشان فاطمه زهراء (س) اند . آیا صحیح است که ما شیعیان بجای آنکه با اماممان هم ناله شویم ، به شادی بپردازیم ؟ براستی امام زمان (عج) از ما چه انتظاری دارند ؟ آیا صحیح است که شعیان در نوروز لباس مشکی از تن بیرون کنند ؟ و آیا صحیح است هفت سین پهن کنند ؟ و با این کار بر غم های مولایشان بیافزایند ؟


 

منبع:رافضی


  
  


منم درسفره دارم هفت سین را/ که توأم شده باداغ زهرا


سین نخستین سیلی کین/ به روی مادرم با دست سنگین


ببین برسفره سین دوم مرا/ که سویی نیست درچشمان زهرا


بگویم سین سوم تا بسوزی/ که مادرسوخت بین کینه توزی


ازین ماتم دل حیدرغمین است/ که سین چهارمم سقط جنین است


به روی سفره سین پنجم اینا ست/ سرسجاده اش زینب حزین است


شده سفره پرازاشک شبانه/ ششم سین مانده سوت وکورخانه


چه گویم ای عزیزازسین آخر/ بودآن سینه ی مجروح مادر



  
  

پیامبر اکرم(ص) فرمود: در روز قیامت جبرئیل به فاطمه خطاب می کند:

ای فاطمه! هرچه دوست داری از خدای خویش بخواه. فاطمه می‏گوید:

"خدایا شیعیان من و فرزندانم را نجات بده".

در این زمان خداوند به فاطمه می‏فرماید:

"اینک در میان اهل محشر برو؛ هرکس که به تو پناهنده شود همراه تو وارد بهشت خواهد شد".

در این هنگام همه مردم آرزو می کنند ای کاش فاطمی بودند. (بحارالانوار، ج8 ، ص53 ،روایت 62.)

* * *

امسال نوبهار شروعش به ماتم است

زیرا که قلب عالم امکان پر از غم است

باید که پاس حرمت زهرا نگاه داشت

سالی که فاطمیه و نوروز توأم است

* * *

بهار را با یاد او آغاز می کنیم. چراکه تمام هستی قطره ای از دریای بیکران عطوفت فاطمه است.

سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.

* * *

در دو عالم جلال ما زهراست

رمز تغییر حال ما زهراست

عید با فاطمیه می آید

ذکر تحویل سال ما زهراست

* * *

یا صاحب الزمان، گرچه نوروز است اما به تسلای خاطرتان از بابت غم مادر،

دور هم جمع می شویم. باشد که عنایتی فرمایی و سالی پر از برکت برای ما بخواهی.

* * *

نوروز امسال جور دیگری است. باران بهاری امسال رنگ و بوی فاطمی دارد.

بهار، آسمان، سبزه ها همگی می‌گویند: فاطمه...

* * *

شاخه ای از گل یاس میهمان سفره هفت سین امسال است

 

تا که یادی از یادگار رسول خدا را زنده کند. سالی پر از برکت را برای شما و خانواده محترم تان آرزومندم.

* * *

در انتظار دعایتان بر این سفره هفت سین نشسته ایم، یا فاطمه زهرا...

* * *

بهار امسال، اشک ها و لبخندها در هم آمیخته اند. اشکهای بهاری تقدیم به شما ای یادگار پیامبر، یا حضرت زهرا...

* * *

از طرف مادرانی که نوروز امسال میانمان نیستند فاتحه ای بخوانیم و نثار حضرت زهرا کنیم. نوروز بر مادران مبارک.

* * *

نوروز امسال عطرآگین تر از هرسال است. روی شکوفه ها نوشته اند، سلام بر مهدی فرزند فاطمه...

* * *

یا محول الاحوال! این بار تو را برای ظهور فرزند آن مادر پهلوشکسته می خوانیم: حول حالنا الی احسن الحال.

* * *

هرچه داریم از دعای توست زهرا جان ، نوروزمان را نظر لطفی فرما.

* * *

یا زهرا! چه سفره ی هفت سینی میشود وقتی تو دعایمان کنی و بیاد تو و با آمین تو آغاز کنیم...

* * *

شوق و ذوق آغازین روزهای بهارم تقدیم به شوق آفرین قلب پیامبر؛ حضرت فاطمه زهرا.

* * *

مهدی جان! تقویم روزگارم با روزگار قلب تو تنظیم است. بهار من هم این روزها بوی فاطمیه گرفته است، مثل بهار تو.

* * *

امسال زمین با اشک بهار در سوگ همسر مولا زنده می شود.

 

خدایا! تو را سوگند به سوز این مادر، دل ما را به ظهور فرزندش زنده گردان!


  
  
تولد زینب(س) و گریه پیامبر بر مصایب آن

زینب کبرى (س) روز پنجم جمادى الاول سال 5 یا 6 هجرت در مدینه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزیز، به گوش رسول خدا (ص) رسید. رسول خدا (ص) براى دیدار او به منزل دخترش ‍ حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فاطمه (س) فرمود:

((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برایم بیاور تا او را ببینم )).

فاطمه (س) نوزاد کوچکش را به سینه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پیامبر (ص) فرزند دلبند زهراى عزیزش را در آغوش کشیده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشک ریختن کرد. فاطمه (ص) ناگهان متوجه این صحنه شد و در حالى که شدیدا ناراحت بود از پدر پرسید: پدرم ، چرا گریه مى کنى ؟!

رسول خدا (ص) فرمود: ((گریه ام به این علت است که پس از مرگ من و تو، این دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلاتى دردناکى رو به رو مى شود و چه مصیبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى کند)).

در آن دقایقى که آرام اشک مى ریخت و نواده عزیزش را مى بوسید، گاهى نیز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى که بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خیره خیره مى نگریست و در همین جا بود که خطاب به دخترش فاطمه (س) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر کسى که بر زینب و مصایب او بگرید ثواب گریستن کسى را به او مى دهند که بر دو برادر او حسن و حسین گریه کند)).(1)

ولادت و پرورش زینب

درست ترین گفتار آن است که سیدتنا زینب کبرى (س) در پنجم ماه جمادى الاولى سال پنجم هجرى به دنیا آمده ، و تربیت و پرورش ‍ آن دره یتیمه و مروارید گرانبها و بى مانند در کنار پیغمبر اکرم (ص) بوده ، و در خانه رسالت راه رفته ، و غذای خود را از وجود مطهر زهرای مرضیه(س) تناول نموده ، و از دست پسر عموى پیغمبر، امیرالمؤ منین (ع) غذا و خوراک خورده و نمو نموده ، نمو قدسى و پاکیزه ، و با سعادت و نیکبختى ، و پرورش یافته پرورش روحانى و الهى ، و به جامه هاى عظمت و بزرگى به چادر پاکدامنى و حشمت و بزرگوارى پوشیده شده ، و پنج تن اصحاب کساء به تربیت و پرورش و تعلیم و آموختن و تهذیب و پاکیزه گردانیدن او قیام نموده و ایستادگى داشتند، و همین بس است که مربى و مؤ دب و معلم او ایشان باشند.(2)

گریه جبرئیل بر مصایب زینب (س)

روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب (س)، حسین (ع) که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: ((خداوند به من خواهرى عطا کرده است )). پیامبر(ص) با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت . حسین (ع) پرسید: ((براى چه اندوهگین و گریان شدى ؟)).< p/> پیامبر(ص) فرمود: ((اى نور چشمم ، راز آن به زودى برایت آشکار شود.))

تا اینکه روزى جبرئیل نزد رسول خدا (ص) آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا (ص) از علت گریه او پرسید، جبرئیل عرض ‍ کرد: ((این دختر (زینب ) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن (ع) گردد و از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده شود و موى سرش سفید گردد.))

پیامبر (ص) گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب (س) نهاد و گریه سختى کرد، زهرا (س) از علت آن پرسید. پیامبر (ص) بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب (س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بیان کرد.

حضرت زهرا (س) پرسید: ((اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب (س) گریه کند کیست ؟ پیامبر اکرم (ص) فرمود: ((پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب حسن و حسین (ع) گریه مى کند))(3)

بشارت تولد زینب و گریه على (ع)

هر پدرى را که بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و حرم گردید، جز على بن ابى طالب (ع) که ولادت هر یک از اولاد او سبب حزن او گردید.

در روایت است که چون حضرت زینب متولد شد، امیرالمؤ منین (ع) متوجه به حجره طاهره گردید، در آن وقت حسین (ع) به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: اى پدر بزرگوار! همانا خداى کردگار خواهرى به من عطا فرموده

امیرالمؤ منین (ع) از شنیدن این سخن بى اختیار اشک از دیده هاى مبارک به رخسار همایونش جارى شد. چون حسین (ع) این حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت . چه ، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصیبت و سبب حزن و اندوه پدر گردید، دل مبارکش ره درد آمد و اشک از دیده مبارکش بر رخسارش جارى گشت و عرض کرد: ((بابا فدایت شوم ، من شما را بشارت آوردم شما گریه مى کنید، سبب چیست و این گریه بر کیست ؟))

على (ع) حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: ((نور دیده ! زود باشد که سر این گریه آشکار و اثرش نمودار شود.))که اشاره به واقعه کربلا مى کند. همین بشارت را سلمان به پیغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گردید.

چنان که در بعض کتب است که حضرت رسالت در مسجد تشریف داشت آن وقت سلمان شرفیاب خدمت گردید و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنیت گفت . آن حضرت بگریست و فرمود: ((اى سلمان جبرییل از جانب خداوند جلیل خبر آورد که این مولود گرامى مصیبتش غیر معدود باشد تا به آلام کربلا مبتلا شود، الخ ))(4)

نامگذارى زینب از طرف خداوند

هنگامى که زینب (س) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س) او را نزد پدرش امیرالمؤ منین (ع) آورده و گفت : این نوزاد را نامگذارى کنید! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .

در این ایام حضرت رسول اکرم (ص) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، امیرالمؤ منین على (ع) به آن حضرت عرض کرد: نامى را براى نوزاد انتخاب کنید. رسول خدا (ص) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گیرم .

در این هنگام جبرئیل (ع) فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبر(ص) ابلاغ کرده و گفت :

نام این نوزاد را ((زینب )) بگذارید! خداوند بزرگ این نام را براى او بر برگزیده است .

بعد مصایب و مشکلاتى را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم (ص) گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسى است که بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد.(5)

فرزند فاطمه

علیا حضرت زینب ، نخستین دخترى است که از فاطمه (س) به دنیا آمده ، و او پس از امام حسن و امام حسین (ع) بزرگترین فرزندان فاطمه (س) بوده ، و نیز گفته اند:

دلیل بر آن است که راویان حدیث و بیان کنندگان اخبار در ایام اضطهار - یعنى روزگار غلبه و چیرگى ظلم و ستم ستمگران بر مؤ منین - هر گاه مى خواستند از امیرالمؤ منین على (ع) روایتى نقل کنند مى گفتند:

این روایت از ابى زینب است ، و اینکه امیرالمؤ منین (ع) را به این کنیه مى نامیدند، براى آن است که زینب کبرى (س) پس از امام حسن و امام حسین - علیهماالسلام - بزرگترین فرزندان آن حضرت بوده ، و امیرالمؤ منین (ع) نزد دشمنانش به این کنیه معروف نبوده است .(6)

تغذیه زینب از زبان پیامبر

حضرت زینب (س) مانند دو برادرش حسن و حسین (ع) از زبان رسول الله (ص) تغذى مى کرد.

همان طور که در بسیارى از اخبار آمده است ، پیغمبر (ص) زبان خود را در دهان حسنین مى گذاشت ، آنان با مکیدن زبان پیغمبر تغذیه مى شدند و از همین طریق گوشت و پوست بدنشان مى رویید و رشد مى کرد، در مورد حضرت زینب (س) نیز همین عمل را انجام مى داد.

در جلد اول از کتاب خرایج راوندى (صفحه 94) معجزه یکصد و پنجاه و پنج (155) از حضرت صادق (ع) چنین روایت کرده است :

امام صادق (ع) فرمود: پیغمبر (ص) پیوسته نزد فرزندان شیر خوار فاطمه مى آمد، از آب دهان خود آنان را تغذیه مى کرد و سپس به فاطمه (س) مى فرمود به آنان شیر ندهید))(7)

لقب هاى حضرت زینب (س)

الف ) زینب کبرى : این لقب براى مشخص شدن و تمییز دادن او از سایر خواهرانش (که از دیگر زنان امیرمؤ منان به دنیا آمده بودند) بود.

ب )الصدیقة الصغرى : چون (( صدیقة )) لقب مبارک مادرش ، زهراى مرضیه (س) است ، و از سویى شباهت هاى بى شمارى میان مادر و دختر وجود داشت ، لذا حضرت زینب را (( صدیقه صغرى )) ملقب کردند.

ج ) عقیله / عقیله بنى هاشم / عقیله الطالبین :

(( عقیله )) به معناى بانویى است که در قومش از کرامت و ارجمندى ویژه اى بر خوردار باشد و در خانه اش عزت و محبت فوق العاده اى داشته باشد.

د) دیگر لقب ها:

از دیگر لقب هاى حضرت زینب ، موثقه عارفه ، عالمه غیرمعلمه ، عابده آل على ، فاضله و کامله است . (8)

کنیه حضرت زینب (س)

کنیه آن علیا حضرت (( ام کلثوم )) است ، و این که ایشان را (( زینب کبرى )) مى گویند، براى آن است که فرق باشد بین او و بین کسى از خواهرانش که به آن نام و کنیه نامیده شده است .

چنان که ملقبه به (( صدیقه صغرى )) شده است ، براى فرق بین او و مادرش صدیقه کبرى فاطمه زهراصلوات الله علیهما. (9)

پاورقی

1- خطابه زینب کبرى (س) پشتوانه انقالب امام حسین (ع) صفحات 55 - 57 اثر دانشمند محترم محمد مقیمى از انتشارات سعدى ، به نقل از طراز المذهب ، ص 32 و 22.

2- زینب کبرى ، ص 139.

3- الخصائص الزینبیه ، ص 155 ناسخ التواریخ زینب (س) ص 47

4- ناسخ التواریخ حضرت زینب کبرى (س)، ج 1، ص 45 و 46.

5- فاطمه زهرا (س) دل پیامبر، ص 854

6- زینب کبرى ، ص 137 و 138

7- پیام آور کربلا، ص 17

8- ره توشه راهیان نور، ص 258.

9- زینب کبرى ، ص 137.


  
  

روشنی و آتش و آفتاب تجلی اهورامزداست. اهورامزدا بوسیله نور تجلی کرد. نور مایه ی زندگی و خورشید افزار زندگی است.
آتش و نور در نزد ایرانیان تجلی خداوند بوده است نه خود خدا. اعتقاد ایرانیان در تجلی خدا در قالب نور، هماهنگ با معارف الهی دین اسلام در قرآن می‌باشد. قرآن کریم درباره رابطه نور با خداوند می‌فرماید:« الله نور السموات و الارض* مثل نوره کمثل المشکوه فیها مصباح ..........» (76).
اشاره قرآن به نور در سوره نور و آیات نور، تجلی خداوند بر موسی بشکل نور و.... گویای این حقیقت است که درک ایرانیان از تجلی خداوند در نور صحیح بوده است و با مبانی اسلامی منافاتی ندارد. در احادیث اهل بیت نیز پیرامون نور، روایاتی داریم که اشاره می‌نماید به اینکه نور خدا و نور آل محمد (77)، وجود مقدس حضرت حجت (ع) می‌باشد. همچنین از القاب حضرت نورالابصار (78)، نور الاتقیاء (79) ، نور الاصفیاء (80) و نور الرّب (81) می‌باشد.
ایرانیان در اعیاد خود، جشن‌های آتش برپا می‌کردند و به نور احترام می‌گذاشتند و نور را تجلی خداوند می‌دانستند. نورگرایی ایرانیان ریشه در موعود گرایی آنان داشته است.
نور در نگاه ایرانیان دارای تقدس بوده و عامل هدایت و نجات. همین اعتقاد را نسبت حضرت حجت (ع) در تعالیم اسلام داریم. اشاره قرآن به هدایت انسانها توسط نور در آیة الکرسی و قرار گرفتن نور در برابر ظلمت نیز مؤید این معارف می‌باشد.
اعتقادی که ایرانیان نسبت به موعود الهی آخرالزمان داشتند با اعتقاد آنها به تجلی خداوند در نور و هدایت شدن بوسیله نور و تقدس نور، در ارتباط بوده است.
جاماسب در کتاب معروف خود « جاماسب نامه» می‌گوید: « پیغمبر عرب، آخر پیامبران باشد که در میان کوه‌های مکه پیدا شود و شتر سوار شود و قوم او شتر سواران خواهند بود و با بندگان خود چیز خورد، و به روش بندگان نشیند، و او را سایه نباشد، و از پشت سر مانند پیش رو ببیند.
دین او اشرف ادیان باشد و کتاب او باطل گرداند همه کتابها را ... و از فرزندان دختر آن پیغمبر که خورشید جهان و شاه زنان نام دارد، کسی پادشاه شود در دنیا به حکم یزدان، که جانشین آخر آن پیغمبر باشد در میان دنیا که باشد و دولت او تا به قیامت متصل باشد و بعد از پادشاهی او دنیا تمام شود ... همه جهان را یک دین کند و دین گبری و زرتشتی نماند، و پیغمبران خدا و حکیمان و پریزادگان و دیوان و مرغان و همة اصناف جانوران و ابرها و بادها و مردان سفید رویان در خدمت او باشند.»(82)
در « زند و هومن یسن » از ظهور شخصیت فوق العاده‌ای بنام «سوشیانس» ـ نجات دهند? بزرگ ـ خبر داده و دربار? نشانه‌های ظهور وی چنین می‌گوید: «.... نشانه‌های شگفت‌انگیزی در آسمان پدید آید که به ظهور منجی جهان دلالت می‌کند و فرشتگانی از شرق و غرب به فرمان او فرستاده می‌شوند، و به همه دنیا پیام می‌فرستد... سوشیانس دین را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمنان نجات داده، مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار گرداند.(83)
اعتقاد به ظهور « سوشیانس » در میان ملت ایران باستان به اندازه‌ای رایج بوده‌است که حتی در موقع شکست‌های جنگی و فراز و نشیب‌های زندگی با یادآوری ظهور چنین نجات دهندة مقتدری، خود را از یأس و نامیدی نجات می‌دادند.(84)
آنچه که در تعالیم ایران باستان توسط اولیاء الهی پیرامون وجود حضرت حجت(ع) ارائه گردیده است، سطح شناخت و آگاهی ایرانیان را نسبت به ایشان بسیار بالا برده است و ایرانیان می‌دانستند که هدایت و نجات جهان از ظلمت و تاریکی تنها توسط نور آخرین و تجلی نور خداوند، حضرت حجت (ع) محقق خواهد شد و احترام و تقدسی که برای نور و هدایت‌کنندگی‌اش قائل بودند در واقع برای وجود حضرت حجت بوده است.
ایرانیان حتی می‌دانستند که در تولد حضرت حجت نیز نقش دارند و دختران ایرانی خود را آماده این رسالت می‌نمودند که در نهایت نقش جناب شهربانو را در همسری امام حسین و ادامه نسل امامان شاهد هستیم.
نورگرایی ایرانیان در راستای موعود گرایی و آماده شدن برای تولد ایشان و زمینه سازی ظهور ایشان بوده است نه در جهت پرستش آتش و میترائیسم، هرچند که این نورگرایی در مقاطعی توسط جبهه باطل دچار تحریف گردید اما هیچگاه از مسیر اصلی و هدف اصلی خود باز نماند و در نهایت، تمدن ایرانیان یکی از ارکان سه تمدن موعود آخرالزمان قرار گرفت و حضرت حجت(ع) از طریق جناب شهربانو ، وارث تمدن ایران گردید.
کشف آتش در ایران باستان به هوشنگ که یکی از پادشاهان ایرانی است نسبت داده شده و علت پیدایش آن مقابله انسان با مار سیاه که مظهر ظلمت، شیطنت، تاریکی و شرارت است، می‌باشد.
این نسبت نشان دهنده نوع نگاه ایرانیان در پدیده شناسی عناصر هستی با محوریت حق و باطل و مقابله آنها می‌باشد که زیر مجموعه خدامحوری می‌باشد. در واقع ایرانیان در شناخت پدیده‌های عالم نگاه سکولار و انسان محور و خداگریز نداشته‌اند بلکه خدا و تقابل حق و باطل را محور حیات انسان می‌دانند.
وجود این گزاره‌ها سطح ایمان و معرفت ایرانیان را نسبت به خدا و دین الهی نشان می‌دهد.

4ـ 8 ـ نوروز و حکمت بهار :

نوروز آغاز فصل بهار است و بهار در حدیث نبوی دارای حکمت یادآوری قیامت و زنده شدن مردگان می‌باشد. همانگونه‌ که طبیعت در زمستان نوعی مرگ را تجربه می‌کند و در بهار دوباره حیات می‌یابد، زندگی و حیات انسان نیز دارای زمستان و بهار می‌باشد. پیری و مرگ فصل زمستان زندگی ما می‌باشد و قیامت و رستاخیز ارواح و اجسام، فصل بهار حیات ما می‌باشد. پیامبر اکرم در حدیث خود ارتباط بهار با معاد و قیامت را گوشزد می‌نماید و یادآور می‌شود که در این فصل یاد مرگ و معاد باشیم.
هم‌زمانی نوروز با بهار نیز همین رابطه و حکمت را دارد و در نوروز بیش از هر زمان دیگر باید یاد مرگ و معاد و رستاخیز را داشته باشیم. در سطور قبل به مؤلفه های معاد و قیامت در نوروز اشاره نمودیم. حدیث نبوی در این مورد مؤید حکمت وجودی و زمانی نوروز می‌باشد.
در واقع ایرانیان جشن آغاز سال نو خود را در زمانی برپا می‌کنند که بیشترین توجه را به قیامت می‌توان داشت. این نکته از ویژگی‌های مرگ آگاهی ایرانیان می‌باشد که در جامعه‌سازی دینی و مهدوی نقش بسیاری دارد.

4ـ 9ـ نظافت و پاکیزگی :

یکی از مراسمات نوروز که از دیر باز وجود داشته است، مراسم خانه تکانی، شستشو و نظافت می‌باشد. این سنت از قبل از اسلام نیز در مراسم نوروز و میان ایرانیان وجود داشته است. با ریشه یابی این سنت در اسلام به احادیثی مانند« النظافة من الایمان » برخورد می‌کنیم. در واقع معارف و مبانی اسلامی میان نظافت، پاکیزگی و ایمان رابطه مشخصی قرار داده‌اند.
در واقع پاکیزگی و نظافت نتیجه ایمان درونی انسان می‌باشد که او را بسمت زدودن پلیدی‌ها از روح و ناپاکی ها از جسم سوق می‌دهد. طهارت باطنی و ظاهری همواره در دین محوریت دارد و ما هیچ عبادتی را بدون طهارت ظاهری نمی‌توانیم انجام دهیم و برای قبولی عبادات و قرب الهی نیاز به طهارت باطنی داریم.
طهارت و طیب شدن همه از ویژگی‌های حرکت در مسیر ایمان می‌باشد و به قدری به آن توجه شده است که علاوه بر تمیزی خوراک، مسئله طیب و طاهر بودن آن نیز در رشد ایمان و سلوک انسان نقش دارد.
ارتباط نزدیکی میان پاکیزگی، طهارت و طیبات با نور و نورانیّت وجود دارد. اصل تمیزی و پاکیزگی ظاهری دارای نورانیّت می‌باشد و هرچه ما باطن خود را از ناپاکی‌ها پاک کنیم، به نورانیّت وجودمان افزوده می‌گردد.
ایرانیان در راستای نورگرایی در زندگی خود و رسیدن به تجلی خداوند بواسطه افزایش نور زندگی خود، تلاش می‌نمودند تا در سنت‌های خود پاکی و طهارت را نهادینه نموده و جامعه را بسمت آن طلب نور ایمان سوق دهند.
سنت خانه تکانی و شستشو در نوروز بدنبال ایجاد پاکی و طهارت ظاهری در زندگی و سمبل ایجاد طهارت باطنی و قلبی و زدودن کینه‌ها و بدی‌های اخلاقی می‌باشد.
جامعه‌گیر شدن مؤلفه‌های پاکی و تمیزی و افزایش سطح ایمان توسط آن، از ویژگی‌های نوروز در جامعه‌سازی دینی می‌باشد. اینکه تمام انسان‌ها در یک مدت معین، ظاهر زندگی خود را تمییز و پاک می‌کنند و بدنبال زدودن ناپاکی‌ها از باطن خود هستند، گامی در جامعه‌سازی نمودن مبانی دینی و مهدوی می‌باشد. در حقیقت دین اسلام چیزی جز رفتن به سمت پاکی ها و زدودن ناپاکی‌های ظاهری و باطنی نمی‌باشد.
این سنت در میان ایرانیان نشان دهنده وجود ایمان در میان آنان قبل از ورود ظاهری اسلام می‌باشد. ایرانیان بواسطه داشتن این مرتبه از ایمان برای حمایت از دین اسلام انتخاب شدند و بعنوان قوم جایگزین معرفی گردیدند تا زمینه‌ساز ظهور حضرت حجت(ع) باشند.
رسالتی که اسلام بعهده ایرانیان قرار داد نیاز به سابقه و آموزش و توانایی در ایرانیان داشت و آنان در طول تاریخ تمدن خود آن توانایی‌ها را کسب نموده بودند.

4ـ10ـ تلاش برای تحول و تغییر :

حکمت نوروز در تمامی مراسماتش، تغییر و تحول از وضع موجود به وضع مطلوب می‌باشد. نوروز وضع موجود را سال کهنه و وضع مطلوب را سال نو ، می‌داند. در حقیقت، انسانها برای رسیدن به وضع مطلوب در سال نو در ابعاد مختلف تلاش می‌کنند.
تحول در اخلاقیات، ظاهری زندگی، وسایل، پوشش، خوراک، روابط، ... همگی گویای طلب تحول و تغییر از وضع موجود به وضع مطلوب می‌باشد. این نکته را در دعای تحویل سال نو مشاهده می‌کنیم که در جای خود توضیح خواهیم داد.
معنای اصلی و حقیقی مهدویت به معنای راضی نبودن به وضع موجود و تلاش برای تحقق وضع مطلوب می‌باشد. تمام تلاشی که ما در بسترسازی ظهور انجام می‌دهیم در راستای ارتقائ وضع جامعه از وضعیت موجود به وضع مطلوب می‌باشد. یعنی ما در حوزه‌های مختلف فکری ، فرهنگی، اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی و.... باید سطح جامعه را به مبانی و معارف دینی و مهدوی نزدیک نماییم.
اعتقاد به این سیروریّت و تحول و شدن، مبنای مهدویت می‌باشد و این نکته را در نوروز و اهداف آن مشاهده می‌نماییم.

4ـ11ـ اطعام، انفاق، صله رحم، صلح و دوستی :

از ویژگی های دیگر نوروز، انجام صله رحم، افزایش صلح و دوستی و انفاق و اطعام دیگران است. این سنت در ایران باستان وجود داشته است و در حال حاضر نیز در ایام نوروز دیده می‌شود.
این آموزه‌ها در دین اسلام نیز وجود داردو در دستورات دینی، بسیار بر آن تأکید شده است. همین دستورات اخلاقی در قالب آیین و سنت نوروزی در فرهنگ و تمدن ایرانیان وجود داشته است.
این مطلب گویای وجود برخی از مؤلفه های ایمان و اخلاق در میان ایرانیان و مراسمات نوروز بوده است. مردم در ایام نوروز بطور نظام‌مند و برنامه ریزی شده به انجام عباداتی مانند صله رحم، انفاق، اطعام و صلح و دوستی می‌پردازند.
در حقیقت یک مرحله از جامعه سازی مهدوی که گسترش صلح و دوستی، صله رحم، انفاق و اطعام عمومی است در نوروز محقق می‌گردد. نوروز در طول تاریخ بعنوان دستورالعمل اخلاقی جامعه ایرانی در جهت شکل دهی به جامعه مهدوی طراحی شده است.

4ـ 12ـ دعا و نوروز :

یکی از ویژگیهای مهم نوروز انجام مراسمات دعا و ذکر خدا میباشد. دعا یکی از سنت ها و آیین های ایرانی در نوروز بوده است. انجام دعا نشان دهنده اعتقاد انسان به چند مؤلفه میباشد؛ وجود خدا، پرستش خدا، ارتباط با خدا، اعتقاد به قادریت و تدبیر امور توسط خدا، اعتقاد به تأثیر دعا در زندگی و امور دنیا، بندگی خدا و.... .
نوروز یکی از زمانهای مهم در استجابت دعا دانسته شده است و ایرانیان قبل از اسلام این نکته را می‌دانسته و از این زمان برای رفع حاجات استفاده می‌نمودند. سابقه ایرانیان در تمسک به دعا در زندگی و اعتقاد به خالق و قادر متعال به قبل از اسلام باز می‌گردد.
عمومی شدن دعا در جشن‌ها در سنت ایرانی مرحله ای از جامعه سازی معارف مهدویت در میان ایرانیان بوده است. در نهضت زمینه ساز یکی ازمهم‌ترین رسالت های آن، سوق دادن جامعه به سمت ارتباط با خدا و طلب عمومی فرج حضرت حجت می‌باشد.

4ـ 13ـ دعای تحویل سال :

آنچه در دعای تحویل سال بیان شده است یکی از مهم‌ترین و عمیق‌ترین معارف مهدویت می‌باشد. مسئله زمان، تحویل زمان، صاحب زمان، انقلاب قلوب، تحوّل حول و احوال، تدبیر لیل و نهار، ربّ الارض، احسن الحال از نکات مهم معارف مهدویت در ارتباط با نوروز میباشد. اساساً موضوع صاحب زمان و تحویل زمان کهنه و دریافت زمان نو و آغاز زمان، تحوّل قلوب و دلها توسط گردانندة دلها و رسیدن به مرتبه احسن الحال و گذر از زمان و وارد شدن به مرحلة با زمانی و بر زمانی و عالم بقیه اللهی از معارف مهدوی می‌باشد که در نوروز تجلی یافته است.
در این فرصت تنها به اشاره گذرا به این موضوع بسنده می‌نماییم و تنها به ارتباط میان زمان نوروز و مسئله گذر از زمان و عوالم انسانی اشاره نمودیم تا اهمیت نوروز را در ارتقاء جامعه منتظر، از نظر گذر زمانی و رسیدن به مرتبة صاحب الزمان نشان دهیم.

4ـ 14ـ مسافرت در نوروز و عبرت گرفتن :

یکی از سنت های نوروز در میان ایرانیان سفر کردن می‌باشد که از قبل از اسلام در میان ایرانیان وجود داشته است. همین نکته را قرآن کریم در قالب سیروا فی الارض به مسلمانان توصیه نموده است. تأثیرات سفر در بلوغ روح انسان نکته‌ای بوده است که هم اسلام و هم تمدن ایران به آن توجه داشته است. این مطلب گویای این است که تمدن ایرانیان قبل از ورود ظاهری اسلام، مؤلفه‌های اسلام را دارا بوده است.
تبدیل شدن این مسئله در میان ایرانیان به یک سنت عمومی، مرحله‌ای از جامعه‌سازی فرهنگ قرآنی و مهدوی در میان جامعه ایرانی بوده است.

4ـ 15ـ اشتراک اعمال مستحب نوروز با دیگر ماه ها در اسلام :

این مطلب گویای این حقیقت است که اسلام همان اهمیتی را که برای دیگر ماهها قائل است برای نوروز نیز قائل می‌باشد، و یا برعکس، آنچه که در طول تاریخ، انبیاء برای آموزش و تربیت قوم ایرانی توسط آئین نوروز عملیاتی نموده‌اند، در اسلام به تمامی ماهها بسط داده شده است و اسلام انتظار دارد هر ماه نوروز باشد.

4ـ 16ـ سیزده نوروز و ایرانی ستیزی :

13 نوروز که به اشتباه روز پیوند با طبیعت نام گزاری شده است، یاد آور داستان استر و مردخای یهودی در دربار خشایارشا هخامنشی می‌باشد که پس از قتل هامان وزیر، دستور قتل عام هزاران ایرانی را صادر نمودند و ایرانیان برای حفظ جان خود به دل کوه‌ها رفتند و شهر را خالی نمودند.
آنچه که در روایات پیرامون مراحل تاریخی حوادث عالم و همزمانی نوروز آمده است به ترتیب زیر می‌باشد:
1ـ پیمان گرفتن خداوند از بندگان برای پرستش او و تبعیت از پیامبران ( روز الست).
2ـ خلقت عالم در چنین روزی.
3ـ آغاز تابیدن خورشید بر زمین.
4ـ آغاز وزیدن باد بر روی زمین و بارور ساختن درختان.
5ـ آغاز رویش گل‌ها بر روی زمین و آفریده شدن خرمی.
6ـ آفرینش آدم.
7ـ نشستن کشتی نوح بر کوه جودی پس از طوفان.
8ـ روز شکسته شدن بت‌ها توسط ابراهیم.
9ـ رهائی بنی اسرائیل از بردگی فرعون توسط حضرت موسی و گذشتن از دریا.
10ـ زنده گردانیدن جمعیتی که از دیار خود خارج شدند و خداوند همگی آنها را میراند و سپس زنده کرد.
11ـ فرود آمدن جبرئیل بر پیامبر اسلام.
12ـ مبعوث شدن پیامبر اسلام(ص).
13ـ روزی که امیرالمؤمنین به میان جنیان رفت و از آنها بیعت گرفت و مسلمان شدند.
14ـ قرار گرفتن حضرت علی(ع) بر دوش پیامبر اسلام(ص) و شکستن بتهای کعبه توسط ایشان.
15ـ روزی که پیامبر به یاران خود امر فرمود برای بیعت با امیرالمؤمنین.
16ـ روزی که بار دوم مسلمانان با حضرت امیر بیعت کردند.
17ـ روزی که حضرت امیر در جنگ نهروان بر خوارج پیروز گردید و به قتل رسانید ذوالثریه را که سرکردة آن خوارج بود.
18ـ امید فرج اهل بیت.
19ـ روز دعا برای حضرت حجت(عج) و طلب ظهور.
20ـ ظاهر شدن قائم آل محمد (عج).
21ـ کشته شدن دجال توسط حضرت حجت(عج).
22ـ روز توقع خلاصی از غم.
23ـ روز نسبت داده شده به اهل بیت و شیعیانشان.
24ـ روزی که عجم آنرا حفظ کرد و عرب ها آنرا ضایع کردند.

ادامه دارد...

 

پی نوشت ها :

76 ـ قرآن کریم، سوره نور،
77 ـ قب، باب دوم.
78 ـ چشم به راه مهدی، ص482.
79 ـ نجم الثاقب، باب دوم.
80 ـ همان.
81 ـ تونه ای، مجتبی، موعودنامه، ص 744.
82 ـ لمعات النور، ج 1، ص 23 و 25.
83 ـ مهدی پور، علی اکبر، او خواهد آمد، ص 108 و 121 و 122.
84 ـ هاشمی شهیدی، پیشین، ص355.


  
  

هم‌چنان که خداوند پیامبر(ص) را به رسالت مبعوث و امامان معصوم را به ولایت منصوب کرده است؛ در زمان غیبت هم زمامدار امور مسلمین ولی فقیه است. مردم ملزم به اطاعت هستند.

اطاعت از ولی فقیه یک فریضه است. منتهی مردم اطاعت کنند یا نه بحث دیگری است. کما این‌که از خدا و رسول خدا (ص)هم بعضی‌ها اطاعت نمی‌کنند.

شکی نیست که ولی فقیه یکی از مؤثرترین جایگاه را در امر زمینه‌سازی ظهورمنجی موعود(عج) دارد. در همین راستا با حجة الاسلام والمسلمین محمد صادق یوسفی مقدم، در باره جایگاه ولایت فقیه در امر زمینه سازی ظهور گفت‌گو می‌کنیم.

جایگاه ولایت فقیه برای زمینه سازی ظهور را چگونه ارزیابی می کنید؟
موضوع ولایت در مکتب اسلام به طور عام و در مذهب تشیع به طور خاص، از جایگاه ویژه‌ای برخودار است. قرآن کریم می‌فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکُمْ، درقرآن کریم هرگاه سخن از ولایت می شود؛ جایگاه ولایت را پس از رسالت تعیین می‌کند. به دلیل اطلاقی که در این آیه شریفه وجود دارد. نشانه از این است که به طور مطلق باید از ولی‌امر اطاعت کرد. همان گونه که بی هیچ قید و شرطی از خدا و رسول اطاعت می کنیم، بایداز اولی‌الامر هم بدون هیچ قیدی اطاعت کنیم. این آیه شریفه بیان‌گر ولایت مطلق ولی‌امر است، به همان گونه که خداوند متعال و رسول گرامی ولایت مطلقه دارند؛ اولی‌الامر هم ولایت مطلقه دارد.

اگر ولایت اولی‌الامردر پیش‌گاه خداوند مشروط بود، قطعا در این آیه به طور مطلق بیان نمی‌شد. از بیان مطلق آیه معلوم می شود، لزوم اطاعت از رسول خدا و اولی‌الامر را به طور مطلقه مقرر کرده است. وقتی ما این جایگاه را برای اولی‌الامر می بینیم پذیرفتن این جایگاه برای امامان معصوم‌‌‌ (ع) هیچ جای برای شک و شبهه‌ای نمی‌ماند. اطاعت مطلق از امام معصوم لازم است.

ولایت فقیه همان ولایت رسول‌الله وامامان معصوم است؟
تئوری ولایت فقیه را امام خمینی‌(رض) به شایستگی مطرح کردند. می‌گویند آن چه از ولایت برای پیامبر(ص) امام معصوم(ع) ثابت است، تمام آن شئون برای فقیه جامع الشرایط(ولی‌فقیه) هم ثابت است. اطاعت مطلقه‌ای که خداوند برای اولی‌الامر بیان می‌کند؛ امام(ره) همان اطاعت‌مطلقه را برای ولی‌فقیه قائل هستند. البته در تحریر الوسیله یک قیدی آورده‌اند که (الا بدئت بالجهاد). جهاد ابتدایی را امام جدا کردند ولی بقیه آن شئون را فرموده‌اند هرچی برای امام معصوم‌(ع) ثابت است، برولی‌فقیه هم ثابت است.

دقیق نمی‌دانم امام(ره) باز بر همین دیدگاه ماندند یا نه، ولی بعد از پیروزی انقلاب از بیانات وی، چنین بر می‌آمد که حق جهاد ابتدایی را هم در حوزه اختیارات ولی فقیه می‌دانند. البته این فقط رای امام(ره) نیست. خیلی از فقها همین دیدگاه را دارند. و بر این باورند که تمام اختیارات مطلق امام معصوم (ع) را ولایت فقیه هم دارد؛ بدون هیچ استثنایی.

اساسا ولایت وحکومت به جریان نمی‌افتد مگر این که ولی‌فقیه از آن اقتضاء و اختیاری که در شریعت هست، برخوردار باشد.

آیا مقام ولایت فقیه یک مقام انتصابی است از طرف خداوند یاتفویضی است از طرف معصومین(ع)؟
قطعا جایگاه ولی فقیه شرعی است. با مراجعه به آیات و روایات می‌فهمیم این امر نصب الهی است و تفویضی نیست. هم‌چنان که خداوند پیامبر(ص) را به رسالت مبعوث و امامان معصوم را به ولایت منصوب کرده است؛ در زمان غیبت هم زمامدار امور مسلمین ولی فقیه است. مردم ملزم به اطاعت هستند. اطاعت از ولی فقیه یک فریضه است. منتهی مردم اطاعت کنند یا نه بحث دیگری است. کما این‌که از خدا و رسول خدا (ص)هم بعضی‌ها اطاعت نمی‌کنند.

به هر حال جایگاه، جایگاهی الهی است. ما آن را از جانب خدای متعال نصبی و الهی می‌دانیم. حتی اگر نص شرعی بر ولایت فقیه نداشته باشیم. طریق و دلیل عقلی هست و اثبات نظر شارع می کند. وقتی حضرت رسول(ص) از طرف خداوند متعال شریعتی با این همه دستورات آورده است؛ و اجرای همه‌ی دستورات را به حضور حاکم منوط می‌داند. این‌جاست که عقل حکم می کند اگر شریعت برای اجراست؛ اگر بناست مردم به حدود، شرعیات و قضای ‌الهی التزام عملی داشته باشند. اجرای این دستورات در زمان غیبت جز از طریق ولی فقیه طریق دیگری ندارد. بنابراین اگر نصب منصوص نداشته باشیم، نصب از طریق دلیل عقل را کشف می کنیم.

بنابر این عقل به ما حکم می کند که شریعت بدون ولایت امکان اجرا ندارد. لازم به یادآوری است، روایت صحیحی می‌فرماید: خداوند متعال رکن اسلام را بر 5 رکن استوار کرده است. در این روایت به خاطر جایگاه راهبردی امر ولایت در شریعت، خداوند اهمیت ویژه‌ای برای آن قائل است. چرا که اگر ولایت نباشد سایر دستورات دینی اجرا شدنی نیستند. در هر صورت اگر نص شرعی هم نباشد که هست. بر اساس نظرامام (ره) و فقهای دیگر، عقل کشاف هست از نظر شارع که در زمان غیبت باید تابع ولی فقیه باشیم.

برخی می‌گویند ولی فقیه باید در یک رابطه حضوری مستمر حکم را مستقیم از امام(ع)گرفته و اجرای کند. آیا در اسلام چنین نگاهی قابل قبول است؛ آیا می‌توانیم از ولی فقیه چنین رابطه‌ای را بخواهیم؟
قطعا این نگاه انحرافی است. در بحث رابطه با امام زمان (ع) تکلیف ما مشخص است. طبق دستور ائمه (ع)، در عصر غیبت هر کسی ادعای کند که امام زمان (ع) را ملاقات کرده، موظفیم او را تکذیب کنیم. فرقی نمی‌کند چه کسی و چه شخصیتی باشد. هر کسی ادعا کند که من امام زمان (ع) را می‌بینم او دروغ می‌گوید. وظیفه‌ی ما تکذیب اوست. اگر ادعای‌ مدعی دیدار را بپذیریم ولو مدعی را خیلی هم متدین بدانیم؛ امام معصوم(ص) را تکذیب کرده‌ایم. باید به این نکات ظریف توجه داشته باشیم؛ چون امام معصوم (ع) فرموده است مدعی رؤیت کاذب است.

بر همگان روشن است که ولی فقیه با چه منابعی کار می‌کند. منابع ولی فقیه همان منابع مرجع تقلید است. مرجع تقلید بر اساس ادله و منابع شرعی به استنباط حکم خدا می‌پردازد. به همین خاطر هم می‌گوییم، حکم مرجع تقلید حکم خدا است. چرا که منبع حکم او، قرآن، عقل، سنت، روایت و اجماع علما است. ولی‌فقیه هم بر اساس همین ادله‌ی شرعیه و اصول عملیه، وظایف مکلفین را مشخص می‌کند. از همین روی می‌گوییم حکم ولی‌فقیه حکم خداست.

القای چنین تفکری که ولی فقیه در زمان غیبت باید از امام زمان (ع) دستور بگیرد؛ قطعا خارج از تفکر شیعه است. در حوزه‌ی اندیشه و اعتقادی شیعه، ولی فقیه اگر حکمی صادر می‌کند بر اساس ابتناء بر منابع استنباط و شرع است. و از بیرون دستور نمی‌گیرد.

بر اساس دستور قرآن کریم و رسول اعظم(ص) در زمان غیبت، ولی فقیه موظف به اجرای شریعت و احکام الهی است. بدیهی است که اگرولی فقیه مجری شریعت احمدیه باشد، زمینه برای ظهور هم فراهم می شود. اما وظیفه اولیه‌ی ولی فقیه زمینه سازی ظهور هم نیست. اولین وظیفه او اجرای شریعت بر اساس اصول است.

یعنی در مراحل اولیه ما از ولی فقیه انتظار زمینه‌سازی هم نداریم؟ او فقط مجری احکام الهی است؟
بله، ما برای ولی فقیه تکلیف تعین نمی‌کنیم. وجود حاکمی با عنوان ولی‌فقیه یعنی زمینه‌سازی ظهور. ‌ انتظاری که از وی هست، اجرای احکام الهی در جامعه اسلامی است. اجرای احکام الهی یعنی زمینه‌سازی ظهور. خارج از وظایف شرعی درخواست و مطالبه‌ای از ولی فقیه نمی‌توانیم داشته باشیم. بحث زمینه سازی ظهور که امروز مطرح است، باید مورد مطالعه قرار گیرد، که مقصود از زمینه سازی چیست؟ باید ارزیابی شود که جامعه‌ای مهدوی و یاران امام زمان(ع)چه ویژگی‌هایی دارند. سعی کنیم با اطاعت از ولی‌فقیه و عمل کردن به احکام شرعی، خودمان را به جامعه‌ای که می‌تواند زمینه‌ساز ظهور امام زمان(ع) ‌باشد نزدیک کنیم. همه این مباحث هم باید زیرنظر ولی فقه تعریف شوند.

یقینا کسانی که ادعای ارتباط با امام زمان (ع) را دارند، خلاف واقع حرف می‌زنند. دچار توهم هستند. همان طور که در زمان ظهور وحضور ائمه(ع)، مسلمین وظیفه داشتند به وظایف شرعی خودشان عمل کنند. در زمان غیبت هم وظیفه ما عمل به شریعت اسلام است. در زمان ظهور احکام شرعی را مستقیم و بدون واسطه از امام معصوم (ع)‌می‌گرفتیم. الان حکم شرعی را با واسطه از ولی فقیه می‌گیریم. ولی فقیه بر اساس منابع استنباط احکام الهی، حکم را برای مردم بیان می‌کند. این تنها مسیر عقلانی و صحیح است.

البته ‌ممکن است کسی واقعاً خدمت امام زمان (ع) مشرف شود؛ ولی ما وظیفه نداریم بپذیریم، آن‌ها هم وظیفه ندارند بیان کنند. در صورت بیان مواجه می‌شوند با یک وظیفه شرعی از جانب امت اسلامی، و امت اسلامی وظیفه پیدا می کند که آن ها را تکذیب کنند.


91/12/16::: 6:13 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >